«در دوران حکومت اسلامى، زنى در مدینه به دیدن پیامبر آمد. اصحاب دیدند که رسول اکرم صلی الله علیه و آله نسبت به این زن خیلى اظهار محبت کرد و احوال خود و خانوادهاش را پرسید و با کمال صمیمیت و محبت با او رفتار کرد.
«در دوران حکومت اسلامى، زنى در مدینه به دیدن پیامبر آمد. اصحاب دیدند که رسول اکرم صلی الله علیه و آله نسبت به این زن خیلى اظهار محبت کرد و احوال خود و خانوادهاش را پرسید و با کمال صمیمیت و محبت با او رفتار کرد.
تازه وارد سپاه مریوان شده بودیم. یک روز با حاج احمد و چند نفر دیگر، برای استحمام به گرمابه رفتیم. داخل رختکن فقط ما بودیم و حمامی و چند نفر از اهالی شهر... همانطور که حرف میزدیم و میخندیدیم، لباسهایمان را درآوردیم و آماده رفتن به گرمابه شدیم. متوجه حاج احمد شدم که هنوز لباسهایش را به تن داشت و در گوشهای به آهستگی مشغول صحبت با حمامی بود. خواستم بیتفاوت از کنار قضیه بگذرم؛ ولی نشد! ماندم و منتظر شدم؛ ولی حاج احمد انگار نه انگار که میخواهد حمام کند! ایستاده بود و صحبت میکرد...
«[شهید آیت الله بهشتی] یک انسان معتقد، مؤمن، مخلص، صادق، جدى در کار؛ آنچه میگفت، معتقد بود و به آنچه معتقد بود، در عمل ملتزم بود. خطر را هم میشناخت؛ میدانست میدان، میدان مین است. هر آنى، هر ساعتى بیم از دست دادن جان هست؛ لیکن در عین حال بىمحابا، با نگاه به هدف، در این راه پیش میرفت و نمیهراسید. یکى از خصوصیات این شهید عزیز این بود. منطقى بود، پایبند به اصول و مبانى بود؛ یک اصولگراى به معناى حقیقى کلمه، محسوب میشد. بر سر اصول، با کسى ملاحظه نمیکرد.
«اعتقاد به مهدویّت و به وجود مقدّس مهدى موعود ارواحنا فداه، امید را در دلها زنده مىکند. هیچوقت انسانى که معتقد به این اصل است، ناامید نمىشود. چرا؟ چون مىداند یک پایان روشنِ حتمى وجود دارد؛ برو برگرد ندارد. سعى مىکند که خودش را به آن برساند.
پس، عقیده این است. البته وقتى نتوانستند این عقیده را از مردم بگیرند، مىکوشند آن را در ذهنهاى مردم خراب کنند. خراب کردن این عقیده چگونه است؟ به این صورت است که بگویند امام زمان مىآید و همهی کارها را درست مىکند! این، خراب کردن عقیده است. این، تبدیل کردن موتور محرّکى به یک چوبِ لاى چرخ است؛ تبدیل کردن یک داروى مقوّى، به یک داروى مخدّر و خوابآور است.