به جهنم!
گر منتقدی باش، ولکن به جهنم!
اشک تو چکیدهست به دامن؟ به جهنم!
.
.
دلواپس فردای وطن گشت برادر؟!
زخم است به جان وی و بر تن؟! به جهنم!
.
.
صلحی که نمودیم؛ نیارزد به پشیزی؟!
کوبیدن آب است به هاون؟! به جهنم!
.
.
ما پسته خورانیم؛ شما غصه خورانید
در شهر گرانی شده؟! اصلا به جهنم!
.
.
ماشین چو گران است، مکدر شده باشم
ماندید چو در لهشده آهن، به جهنم!
.
.
ما جمله دلآرام، شدیداً همه شادیم
بشنید کسی مطلب موهن؟ به جهنم!
.
.
اندر صف ناجور سبد، له شدهگانید؟
کم آبی و کم نانی و ... کلا به جهنم!
.
.
تعلیق شده آنگونه اگر هستهایِ ما
بشنو تو زِ من فوری و آناً: به جهنم!
.
.
ای کاسب تحریم! تو سرهنگی و اکنون
هم نیست کسی البته ایمن؟ به جهنم!
.
.
شد زندگیات لنگ؟! نه این گفته دروغ است!
حیف است اگر نشنوی از من: به جهنم!
.
.
ما جمله چنینیم؛ لذا معتدلانیم
گوییم به شما البته جمعاً: به جهنم!
.
.
تا حالا چنین ادبیاتی را نسبت به دولت به کار نبرده بودم؛ اما گویا افکار جهنمی، باید با زبان روشنتری مورد خطاب قرار بگیرد تا بلکه ... البته به جهنم!
شاعر: علی میرزاییِ عزیز
واقعا جناب رئیس مصداق بارز اشداء علی الکفار رحماء بینم هستن!!
ملالی نیست... اگه جواب عشق و غیرت اینه... تا باشه از این به جهنم ها...والا...((: