امام نقی سلام الله علیه؛ الگوی کار جهادی
«حضرت هادی علیه السّلام چهلودو سال عمر کردند که بیست سالش را در سامرا بودند؛ آنجا مزرعه داشتند و در آن شهر کار و زندگی میکردند. سامرا در واقع مثل یک پادگان بود... در همین شهر سامرا، عدهی قابل توجهی از بزرگان شیعه در زمان امام هادی علیه السّلام جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره کند و به وسیلهی آنها، پیام امامت را به سرتاسر دنیای اسلام - با نامهنگاری و ... - برساند. این شبکههای شیعه در قم، خراسان، ری، مدینه، یمن و در مناطق دوردست و در همهی اقطار دنیا را، همین عده توانستند رواج بدهند و روزبهروز تعداد افرادی را که مؤمن به این مکتب هستند، زیادتر کنند.
امام هادی همهی این کارها را در زیر برق شمشیر تیز و خونریز همان شش خلیفه و علیرغم آنها انجام داده است...»
بیا کمی عریان و فاش گفتمان کنیم، قلم بزنیم! کمی واکاوی کنیم شرایط امام نقی سلام الله علیه را؛ بلکه کمی دغدغهمند شویم و کاری کنیم... در یک اردوگاه اسیر باشی، زیر نظر هم باشی و شبکهی تشیع را بی این که ذلیل و تحقیرشان کنی، یا آبرویشان را بریزی، تدبیر کنی و به پیش ببری؟! آن هم در زیر برق شمشیر تیز و خونریز ظالمان ددمنش! اسم این را چه میتوان گذاشت آخر؟! جز مجاهدت و مدیریت جهادی؟!
«یک روزِ مجاهدت این بزرگوارها - ائمه علیهم السّلام - به قدر سالها اثر میگذاشت؛ یک روز از زندگی مبارک اینها، مثل جماعتی که سالها کار کنند، در جامعه اثر میگذاشت. این مجاهدت و تلاش ائمه علیهم السّلام نه فقط تشیع، بلکه قرآن، اسلام و معارف دینی را حفظ کرد؛ این است خاصیت بندگان خالص و مخلص و اولیای خدا.
اگر اسلام انسانهای کمربسته نداشت، نمیتوانست بعد از هزار و دویست، سیصد سال، تازه زنده شود و بیداری اسلامی به وجود بیاید؛ باید یواش یواش از بین میرفت! اگر اسلام کسانی را نداشت که بعد از پیغمبر، این معارف عظیم را در ذهن تاریخ بشری و در تاریخ اسلامی نهادینه کنند، باید از بین میرفت؛ تمام میشد و اصلاً هیچ چیزش نمیماند؛ اگر هم میماند، از معارف چیزی باقی نمیماند؛ مثل مسیحیت و یهودیتی که حالا از معارف اصلیشان تقریباً هیچچیز باقی نمانده است.
اینکه قرآن سالم بماند، حدیث نبوی بماند، این همه احکام و معارف بماند و معارف اسلامی، بعد از هزار سال بتواند در رأس معارف بشری خودش را نشان دهد، کار طبیعی نبود؛ کار غیرطبیعی بود که با مجاهدت انجام گرفت. البته در راه این کار بزرگ، کتکخوردن، زندانرفتن و کشتهشدن هم هست، که اینها برای این بزرگوارها چیزی نبود...»
مجاهده یعنی به گونهای کار کنی که بردش به هزار و اندی سال برسد! زیر برق شمشیر تیز و خونریز تحریم و تهدید زورگویان هم باشد، مجاهد طوری کار میکند که یک روزش، به اندازهی سالها، اثر بگذارد! نگاه میکند ببیند خودش چه کار میتواند بکند؛ چشمش به دست دشمن نیست تا ببیند کِی این تحریم را برمیدارد، کِی فلان نقطه را موافقت میکند. وقتی الگوی مجاهدهات شد امام هادی سلام الله علیه، باید بدانی راه شهادت از مجاهده میگذرد جان برادر! حالا میفهمی چرا امام نقی سلام الله علیه شده هدف تیرهای شیاطین؟!
البته ما هم اسم خود را مجاهد گذاشتهایم!! در جلسههای نقد فرهنگی، اقتصادی و ... هم که کم نمیآوریم و ماشاءالله هی طرح خالصانه از ذهنهای جهادگرمان تراوش مینماید و البته که هیچ احدی هم مثل ما نمیفهمد لابد! نقاشی هم بلد نیستیم تا کمی خجالت بکشیم. نباید جای خالیِ مجاهدت را، با حرف پر کنیم...
این شبها باید برویم روضه و باید هم بر زخمهای امام مجاهدمان اشک بریزیم و بسوزیم؛ چرا که بخشی از آن زخمها، حال و روز امروز خودمان است رفیق...
ما مسیر خویش را گم کرده ایم
لانه در تدبیر مردم کرده ایم
این بیابانها که آمد پیش روی
رنج آن مستی است کز خم کرده ایم