هم‌قدمِ راوی

چرا «هم‌قدمِ راوی»؟

راوی قرآن ما، راه بلد است، آشناست
به جاده. دیری است که پرچم حق را
به دوشش نهاده‌اند؛ بایـد با او هم‌قدم
شویم تا گـم نشـویم... تا برسیـم... تا
عاقبت به خیر شویم.
قـرار اسـت «المتــقدم لـهم مـارق و
المـتأخر عنهم زاهـق» نباشـیم. قـرار
است «الـلازم لهم لاحـق» باشیـم...
هم‌قدمِ راوی باشیم.

هم‌قدمِ راوی در تلگرام باشید:
Hamghadameravi@

جنبش letter4u

طبقه‌بندی موضوعی
آخرین نظرها
  • ۲۸ تیر ۹۶، ۰۱:۲۳ - ...
    ali bod

این مطلب تا پایان ماه صفر، ثابت می‌ماند.

نظرات  (۲۶)


اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ

الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً،

کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ


آن سوی شهر قبه ای از نور دیده ام

صحن و سرای کیست که از دور دیده ام!؟

هوش از سرم پریده و مستانه می دوم

حس می کنم که باغ ِ پرانگور دیده ام

دیگر چه احتیاج به نعلین و چوب دست!

موسی ِ پا برهنه شدم؛ طور دیده ام

مشهد کجا و این دل ناپاک من کجا!؟

خود را شبیه وصله ی ناجور دیده ام

درمحضرت جناب سلیمان شهر طوس

بال ملخ به شانه ی یک مور دیده ام

اینجا ندیده ایم گدایی که دلخور است

اینجا فقیرها چقدر جیبشان پر است

گریه بهانه ای است که عاشق ترم کنی

شاید مرا کبوتر جلد حرم کنی

آقای من! کلاغ به دردت نمی خورد!؟

از راه دورآمده ام باورم کنی

با ذوق وشوق آمده ام حضرت رئوف

فکری به حال رنگ ِ سیاه پرم کنی

زشتم قبول؛ بچه ی آهو که نیستم

باید نگاه معجزه بر جوهرم کنی

باید تورا به پهلوی زهرا قسم دهم

تا عاقبت به خیرترین نوکرم کنی

مادر سپرده است به دست شما مرا

گفته فقط شما ببری کربلا مرا

خدایا!
به حق تمام خوبی های محضی که آفریدی این آرزورو به دل ما نذار.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
یازهرا(س)
آرى مرغ جان، قصد پرواز از قفس تن را دارد. او که نفسش زندگى بود و امید، حرفهایش هیجان بود و تلاش، قدمها و حرکاتش زندگى ساز بود و انسان ساز، و لبخندش هر مشتاق عاشقى را به وجد می آورد. چقدر موثر و پر نفوذ سخن می گوید این رسول خدا، چقدر به انسانها عشق مى ورزد این سرور انسانها و چقدر پر جذبه است کلامش، آنگاه که از خدا سخن می گوید، آنگاه که از گرسنگان و تشنگان و بیماران و گرفتاران سخن می گوید.

اینک پدرى مهربان از دنیا می رود، پدرى بى مانند جهان را ترک می گوید، و آنگاه که بى تابى قرارى دخترش را نظاره مى کند خطاب به او چنین مى فرماید : فاطمه عزیزم، فاطمه دلبندم، فاطمه اى گوشواره عرش کبریائى، فاطمه اى گوهر پارسایى و شکیبایى، فاطمه اى محبوبه حضرت داور، فاطمه اى جان و جآنان پیامبر، فاطمه اى کفو بى کفو حیدر غصه به خود راه مده که تو اولین کسى هستى که به دیدار من می شتابى. فاطمه جان گریه این نور چشمان عزیزم حسن و حسین را آرام کن که بیش از این طاقت شنیدن این گریه ها را ندارم. به یکباره نفس ها گره مى خورد، زمان ساکت و غمگین مى ایستند، هستى از جنبش باز مى ماند ناگهان لبهاى نازنین پیامبر تکان مى خورد: بل الرفیق الا على.
فرازی از سخنان برگزیده ی امام حسن مجتبی (ع)

بی همت را مردانگی نباشد.
یقین، پناهگاه سلامت است.
تمام کردن احسان از آغاز کردن آن بهتر است.
نشانه برادری، وفاداری در سختی و آسایش است.
نخستین گام خردمندى، معاشرت نیکو با مردمان است.
فرصت به شتاب از دست مى رود و دیر به دست مى آید.
با همسایه ات به نیکی همسایگی کن تا مسلمان باشی.
احسان آن است که تاخیری در پیش و منتی در پس نداشته باشد.
هر کس احسان های خود را بر شمرد، بخشندگی خود را تباه کرده است.
بر شما باد به تفکر، که تفکر مایه حیات قلب شخص بصیر و کلید در حکمت است.
هیچ گروهی با هم مشورت نکردند، مگر آن که به راه پیشرفت خود رهنمون شدند.
خویشاوند کسی است که دوستی سبب خویشاوندی او است، اگر چه نسبش دور باشد.


همراه با زمزمه ی کبوتران حرم :

در بند هواییم یا ضامن آهو
در فتنه رهاییم یا ضامن آهو

بی‌تاب و شکیبیم، تنها و غریبیم
بی‌سقف و سراییم، یا ضامن آهو

سرگشته‌تر از عمر، بر‌گشته‌تر از بخت
جویای وفاییم یا ضامن آهو

آلودهء بدنام فرسودهء ایام
با خود به جفاییم یا ضامن آهو

آلوده مبادا فرسوده مبادا
اینگونه که ماییم یا ضامن آهو

پوچیم و کم از هیچ هیچیم و کم از پوچ
جز نام و نشاییم یا ضامن آهو

ننگینی نامیم سنگینی ننگیم
در رنج و عناییم یا ضامن آهو

بی رد و نشانیم از دیده نهانیم
امواج صداییم یا ضامن آهو

صید شب و روزیم پابند هنوزیم
در چنگ فناییم یا ضامن آهو

مجبورِ مخیر، ابداعِ مکرر
تقدیر قضاییم یا ضامن آهو

افتاده به عصیان، تن داده به کفران
آلوده رداییم یا ضامن آهو

حیران شدهء رنج، توفان زدهء درد
دریای بُکاییم یا ضامن آهو

تو گنج نهانی ما رنج عیانیم
بنگر به کجاییم یا ضامن آهو

با رنج پیاپی در معرکهء ری
بی‌قدر و بهاییم یا ضامن آهو

رانده ز نیِستان، مانده ز میستان
تا از تو جداییم یا ضامن آهو

دلخسته و رسته از هر چه گسسته
خواهان شماییم یا ضامن آهو

با ما کرم تو ما در حرم تو
ایمن ز بلاییم یا ضامن آهو

مشتاق زیارت تا جبهه ی طاعت
بر خاک تو ساییم یا ضامن آهو

آیا بپذیری ما را بپذیری؟
در خوف و رجاییم یا ضامن آهو

مهر است و اگر قهر، شهد است و اگر زهر
تسلیم شماییم یا ضامن آهو

فریادرسی تو، عیسی نفسی تو
محتاج شفاییم یا ضامن آهو

هر چند گنهکار هر قدر سیه‌کار
بی‌رنگ و ریاییم یا ضامن آهو

ما خاک ره تو در بارگه تو
گویای ثناییم یا ضامن آهو

سوگند الستیم پیمان نشکستیم
در عهد بلاییم یا ضامن آهو

یار ضعفا تو خود ضامن ما تو
ما اهل خطاییم یا ضامن آهو

هم مسکنت ما هم مرحمت تو
مسکین غناییم یا ضامن آهو

از فقر سرودیم یا فخر نمودیم
فخر فقراییم یا ضامن آهو

در صفه مولا همراه "مصفا"
اصحاب صفاییم یا ضامن آهو

این بخت "سهیل" است، کش سوی تو میل است
در نور و ضیاییم یا ضامن آهو

زین نظم بدایع وین اختر طالع
اقبال هماییم یا ضامن آهو

شعر از : سهیل محمودی

دیگه نگام نمی کنی با غصه دارم میزنی/هرچی میگم دوست دارم ولی کنارم میذاری/
چیز زیادی نمی خوام فقط منو رها نکن/مثل غریبه ها آقا به صورتم نگاه نکن/
گنبد طلا،ایوون طلا،صحنت طلا،دستت طلا/هر چی میخوای ازم بگیر منو ببر کرببلا/

آقاجان ما هنوز کربلا نرفتیم یه عنایتی کن

یازهرا(س)
نزدیک و نزدیکتر شد، حس می کرد زانوانش دیگر رمق ایستادن ندارد؛ بوی خوشی را استشمام نمود، بوی سیب! باز هم از همرهان پرسید به کدامین سرزمین رسیده ایم که اینچنین با هوشیاری ام بازی شده؛ اینجا کجاست که گویی کوهی از غم، بر سینه ام نزول کرده. پاسخ شنید: هذا کربلاء…

کربلا! آه از کربلا؛ شنیده بود که اینجا پدری در نزدیکی نعش پسرش به زانو افتاده و کشان کشان خود را به بالای سرش رسانده بود در حالی که نجوا می کرد “علی! علی الدنیا بعدک الأفا…”

دیگر نای راه رفتن نداشت، روی زمین افتاد و با زانو قدم برمی داشت؛ ناگهان چنان دردی کمرش را درنوردید که ضجه اش را به آسمان رساند؛ علت چه بود؟ هان؛ خاطرش آمد که در همین حوالی، برادری دست به کمر گرفته بود و بر بالای قامت رسای برادرش ناله می زد که “الآن انکسر ظهری…”

بیخود شده بود، خاک های کربلا بود که بر سرش ریخته می شد و پنجه های دستانش بی اختیار، لطمه می زدند بر روی پیرمرد. همسرش هم همناله اش شده بود؛ پرسید کجاست تربت یارم؟ گفتند همینجاست. افتاد بر روی خاک فرزند بوتراب.

“السلام علیک یا اباعبدالله… السلام علی الحسین…” گفت و گفت اما جوابی نشنید، ناله زد “حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ؟” و بی اختیار به خود پاسخ داد چگونه انتظار پاسخ سلامت را داری در حالی که…

شب یلدایش سحر شده بود، یلدایی به بلندای نود و اندی سال عمر و به قدمت محاسن سپید و چشمان نابینایش. جابر، پس از روزها پیاده روی، زایر حسین(ع) شده بود و به آرزویش رسید.

اللهم الرزقنا......

آمین یا رب العالمین
پاسخ:
آمــــــــین....
  • مقرّ عشّاق الشّهادة
  • سلام خدا بر شما همسنگر گرامی
    خداوند به شما خیر و قوت و فرصت دهد.
    این ایام رو خدمت شما تسلیت عرض می کنم.

    "آیا مایلید یکی از فدائیان امام زمان(عج)را بشناسید؟؟؟"

    إن شاءالله که شهید بشید
    یا زهرا(س)
    پاسخ:
    سلام و رحمت خدا بر شما...
    ممنون از دعای خیرتون؛ آمــــــــین یا ربّ العالمــــــین

    سلام
    امام حسن عسگری(ع) زیارت اربعین را یکى از علامات مؤمن به حساب آورده اند.

    به روزم [گل]
    سلام برادر ممنونم از وبلاگ خوبتان وهمچنین تشکرمی کنم ازبابت ارسال پیام ها انشالله امام حسین (ع) هم دراین دنیا وهم درآخرت شفیع ما باشد
    پاسخ:
    سلام. زنده باشید؛ وظیفه است.
    یا علی
    صدای دسته ی زنجیرزن ، غمی در من
    و شعله می کشد اکنون جهنمی در من

    شب است و از همه سو خیمه می زند اندوه
    که تا بنا شود از نو محرّمی در من

    شبیه تکیه دلم بی قرار می لرزد
    و شعله می کشد آواز مبهمی در من

    صدای شعله ورِ یک سوار می پیچد
    و سایه روشنِ تبدارِ آدمی در من

    شب است و از در و دیوار تکیه می بارد
    سکوت ممتدِ اندوهِ مبهمی در من

    مریم سقلاطونی
    سلام همسنگری
    با بدون شرح 29 بروزم و منتظرتونم .
    التماس دعا
    هیئت تمام شد همه رفتند و تو هنوز...
    یک گوشه ای نشسته ای و آرام گریه میکنی...
    آجرک الله یا صاحب الامر والزمان
    خدا قوت
    سلام
    توافق هسته ای بر سر چه چیزی صورت گرفت؟
    واقعا برد برد بود؟؟؟ اصلا برد برد می شود؟؟

    آیا این توافق (...) در شأن ملت ایران بود و گامی رو به جلو؟؟؟
    منتظر حضورتان هستم[گل]
  • بسیجی دیپلمات
  • بچه ها باز بر این نقطه ( شهادت) گذارید انگشت...
    عشق پَر
    عاطفه پَر
    هر که بسیجی تر ، پَر....

    هفته ی بسیج بر همه ی بسیجیان گمنام ، غیور و دریا دل مبارک باد...
    اسم وبلاگتان دلبری می کند
    ... وبکم یا مولای
    پاسخ:
    سلام خدا بر شما. 
    لطفتون مستدام
  • ***العبد التائب***
  • سلام...

    مولوی وهابی که شیعه شد...

    http://mha1376.blog.ir/post/48

    پاسخ:
    سلام. 
    دیدم و توصیه می‌کنم دوستان هم حتما ببینند.
    یا حسیــــــــــــــــــن سلام الله علیه
    عاشق شدن چیز ساده ایست ….
    آنقدر که همه ی انسانها
    توان تجربه کردن اون رو دارند !
    مهم عاشــــــــق ماندن است ؛
    بی انتــــــــــها بی زوال
    تا ابــــــد ؛ بی منـــــت … !!!
    پاسخ:
    سلام. عزاداری‌هاتون قبول
    خیلی ممنون از متن زیباتون
    یا علی
    عزادرای قیول ...


    دعا بفرمایید....


    یا حسین
    پاسخ:
    سلام. زنده باشید
    یا علی
    سلام بزرگوار.
    ممنونم که وبلاگ را نورانی فرمودید
    وبلاگ پرباری دارید.
    موفق باشید.
    یاعلی
    پاسخ:
    سلام برادرم.
    یا علی
  • ***العبد التائب***
  • سلام
    وبلاگ و البته سایت جالبی دارید اگر مایل به تبادل لینک هستیدبسم الله.
    پاسخ:
    سلام.
    لینک شدید.
    یا علی
    هنگام سحر قافله ‌ی اشک و نگاه
    همراه ستاره ‌ها رسیدند از راه

    دیدند در آسمان بین ‌الحرمین
    خورشید طلوع می‌کند همره ماه

    سید مصطفی حسینی
    روزی گریهء ما دست رباب افتاده
    روضه خوان دل زهراست خدا میداند
    سلام بزرگوار
    عزاداری هاتون قبول
    التماس دعا
    پاسخ:
    سلام علیکم. عزاداری‌هاتون قبول انشاءالله
    یا علی
    علی علی
    پاسخ:
    یا علی
  • حسین مداحی
  • قصه ی حسین تمام شد لیک
    غصه های زینب شروع شـــد
    پاسخ:
    یا حسیـــــــــــــن سلام الله علیه
    سلام و درود؛
    دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید.
    http://www.ammarname.ir/node/20239
    ما را از بروزرسانی خود آگاه
    و با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
    موفق و پیروز باشید .
    http://ammarname.ir -- info@ammarname.ir
    یا علی
    حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود ، اما افسوس که به جای افکارش

    زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین درد او را بی آبی نامیدند
    پاسخ:
    سلام و رحمت خدا بر شما.
    مرحوم شریعتی، بی‌شک این جمله را از سوز دلشون گفته‌اند حتما؛ والا اهل بیت سلام الله علیهم روضه‌خوان سیدالشهدا سلام الله علیه بودند... معبر لبیک بر حسین سلام الله علیه، معرفت بر روضه‌ها و زخم‌های ارباب بی‌کفنمان است؛ آن‌گاه زبان جز به لبیک باز نخواهد شد...
    یا علی
    کاش تو را آبت داده بودند!
    کاش حرمتت را حفظ می کردند!
    کاش رحم و مروت داشتند!
    کاش خولی صفت نبودند!
    کاش فرزندان سگ عوعو کننده نبودند!
    کاش تو را شهید نمی کردند و داغ تو را به دل مادرت نمی گذاشتند! تا وقتی مادرت شیر پیدا می کرد، حسرت به دل نمی ماند!
    کاش عمر مادرت را بعد از تو کوتاه به اندازه یک سال نمی کردند!
    ولی رباب عشق حسین داشت و بیش از این دوام نمی آورد!
    التماس دعای فرج

    پاسخ:
    یا الله....
    سلام
    التماس دعا ...
    پاسخ:
    سلام. یا علی
  • فدایی زینب...
  • سلامتی مقام معظم رهبری صلوات
    پاسخ:
    سلام و رحمت خدا بر شما...
    شش گوشه‌ی شما، دلنشین بود برادرم.
    یا علی

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی

    /html>