هم‌قدمِ راوی

چرا «هم‌قدمِ راوی»؟

راوی قرآن ما، راه بلد است، آشناست
به جاده. دیری است که پرچم حق را
به دوشش نهاده‌اند؛ بایـد با او هم‌قدم
شویم تا گـم نشـویم... تا برسیـم... تا
عاقبت به خیر شویم.
قـرار اسـت «المتــقدم لـهم مـارق و
المـتأخر عنهم زاهـق» نباشـیم. قـرار
است «الـلازم لهم لاحـق» باشیـم...
هم‌قدمِ راوی باشیم.

هم‌قدمِ راوی در تلگرام باشید:
Hamghadameravi@

جنبش letter4u

طبقه‌بندی موضوعی
آخرین نظرها
  • ۲۸ تیر ۹۶، ۰۱:۲۳ - ...
    ali bod

۲۷ مطلب با موضوع «فرهنگی :: شهدا» ثبت شده است

این روزها هوا، داغ و داغ‌تر می‌شود! بیرون رفتن از خانه، حتی برای مدتی کوتاه هم، کلافه‌مان می‌کند. فکر تشنگی و بی‌آبی، برای‌مان بسیار سخت است و آزار دهنده، چه رسد به این که تشنه‌ شویم! این روزها، روایت دیگری هم دارد البته... روایتی که تنها، دو ورق از آن را می‌خوانیم!

  • هم‌قدم-راوی‌دل

«[شهید آیت الله بهشتی] یک انسان معتقد، مؤمن، مخلص، صادق، جدى در کار؛ آن‌چه می‌گفت، معتقد بود و به آن‌چه معتقد بود، در عمل ملتزم بود. خطر را هم می‌شناخت؛ می‌دانست میدان، میدان مین است. هر آنى، هر ساعتى بیم از دست دادن جان هست؛ لیکن در عین حال بى‌محابا، با نگاه به هدف، در این راه پیش می‌رفت و نمی‌هراسید. یکى از خصوصیات این شهید عزیز این بود. منطقى بود، پایبند به اصول و مبانى بود؛ یک اصول‌گراى به معناى حقیقى کلمه، محسوب می‌شد. بر سر اصول، با کسى ملاحظه نمی‌کرد.

  • هم‌قدم-راوی‌دل

با مصطفی یک عالم بزرگ را گذراندم. از ماده به معنا، از مجاز به حقیقت و از خدا می‌خواهم که متوقف نشوم در مصطفی؛ همچنان که خودش در حق من این دعا را کرد: «خدایا! من از تو یک چیز می‌خواهم با همه‌ی اخلاصم که محافظ غاده باش و در خلاء تنهایش نگذار! من می‌خواهم که بعد از مرگ او را ببینم در پرواز. خدایا می‌خواهم غاده بعد از من متوقف نشود و می‌خواهم به من فکر کند، مثل گلی زیبا که در راه زندگی کمال پیدا کرد و او باید در این راه بالا و بالاتر برود. می‌خواهم غاده به من فکر کند، مثل یک شمع مسکین و کوچک که سوخت در تاریکی تا مَردوار از نورش بهره برد برای مدتی بس کوتاه. می‌خواهم او به من فکر کند، مثل یک نسیم که از آسمان روح آمد و در گوشش کلمه‌ی عشق گفت و رفت به سوی کلمه‌ی بی نهایت...»

  • هم‌قدم-راوی‌دل


خرمشهر
، دردها و رازهای ناگفته‌ی بسیاری در دل دارد؛ دردهایی که شاید هیچ انسانی، شکیبایِ شنیدنش نباشد. غصه‌ها و قصه‌های این پیرشهرِ باصفا، فراوان‌اند و ناتمام. از حضور انسان‌هایی که فقط عطر خدا را داشتند، به خود می‌بالد و از شهادتشان، سرخ می‌شود.

از مردان بی ادعا و خدایی‌اش، از مسجدش، گمرکش، پادگان دژش، پل نیمه خرابش و از خیابان چهل متری آن، باید گفت. از اولین شهید روحانی دفاع مقدس، حجتِ اسلام، فخر ایران زمین، مرد آزادگی، پاکی‌ و غیرت، «محمدحسن شریف قنوتی» باید شنید.

  • هم‌قدم-راوی‌دل


از فرمانده‌اش خواست تا یک روز به او مرخصی بدهد. شب که برگشت، حسابی می‌لنگید! فکر کردند تصادف کرده است؛ اما هرچه پرسیدند، چیزی نگفت.

  • هم‌قدم-راوی‌دل

/html>