از فرماندهاش خواست تا یک روز به او مرخصی بدهد. شب که برگشت، حسابی میلنگید! فکر کردند تصادف کرده است؛ اما هرچه پرسیدند، چیزی نگفت.
با توجه به آن دو ویژگی که حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند و روشن شدن ملاک درستی و نادرستی اکثریت، به روشنی درمییابیم که اکثریتِ پذیرندهی خلافتِ ناحق، اولاً خیلی سریع و شتابزده سخنان باطلی را قبول کردند که هیچ پشتوانهای از قرآن و سیرهی رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله نداشت (بلکه حتی خلاف آن نیز ثابت شده بود که شاید مهمترین آن واقعهی غدیر خم بود) و ثانیاً اعمال خلاف گروه غاصبِ خلافت که خسارتهای زیادی به بار میآورد، در حق شخص پیامبر صلی الله علیه و آله (مثل منع نقل و کتابت احادیث نبوی) و خاندان مکرم آن حضرت، به خصوص دختر دردانهی ایشان، روا میداشتند را، به راحتی نادیده میگرفتند و به آنها هیچ اعتنایی نمیکردند؛ از این رو این اکثریت با این دو ویژگی، نه تنها ارزش نیست، بلکه ضد ارزش نیز محسوب میگردد.
هر از گاهی در بین گروهی از مردم، یک بحث تکراری رواج مییابد که آیا اکثریت خوب است یا بَد؟! گروهی که هوادار پر و پا قرص دموکراسی و جمهوریت هستند، میگویند حتماً اکثریت خوب است و بلکه بالاتر از این، آن را نشانهی حقانیت میشمرند و مخالفت با آن را، گناهی نابخشودنی میدانند! ناگفته نماند که اینان برای ادعای خود، سندهایی از منابع اسلامی ذکر میکنند که قابل توجه میباشد. برای نمونه، برخی از آیات قرآن را شاهد میآورند که خداوند دستور به شور و مشورت و پذیرش نظر اکثریت داده است: «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُم» و «وَ شاورْهُمْ فِی الْأَمْر».