راوی قرآن ما، راه بلد است، آشناست به جاده. دیری است که پرچم حق را به دوشش نهادهاند؛ بایـد با او همقدم شویم تا گـم نشـویم... تا برسیـم... تا عاقبت به خیر شویم. قـرار اسـت «المتــقدم لـهم مـارق و المـتأخر عنهم زاهـق» نباشـیم. قـرار است «الـلازم لهم لاحـق» باشیـم... همقدمِ راوی باشیم.
دنگدنگ آویزهای حرمت، لالاییِ آرامش را در گوش جانم نجوا میکند... چقدر خاطرم جمع میشود در حرم امن تو... آرمشِ تکرار نشدنیِ کودکیهایم، به مهمانی ذهنم میآید؛ اما اینجا فرق دارد انگار! عجیب خاطرم جمع است...