مصطفای روشن...
«اینها در راه خدا شهید شدند، در راه پیشرفت اسلام شهید شدند. مسئلهى اینها فقط این نیست که حالا ما یک ملتى هستیم، میخواهیم از فلان کشور و فلان دولت عقب نمانیم، لذا وارد عرصهى علمى شدهایم؛ این هست، بهاضافهى یک چیزى از این مهمتر و آن این است که ما با این حرکت علمىِ خودمان داریم اسلام را سربلند میکنیم، نظام اسلامى را آبرومند میکنیم...»
زمان جنگ و در جبهه، همه کنار هم با دشمن میجنگیدند و به هم روحیه میدادند. یکی اگر آرپیجی میزد، بقیهی تکبیر میگفتند و تشویقش میکردند؛ ولی رزمندگانی هم هستند که اگر کاری میکنند، همسنگرش نمیفهمد چه کار کرده است. اگر بگوید که چطور فلان کالا را تأمین کرده یا فلان مشکل فنی را حل کرده است، همه چیز لو میرود. فقط خودش میداند و خدای خودش. همیشه باید چراغ خاموش کارهایشان را انجام بدهند... و «مصطفی احمدی روشن» از آن رزمندهها بود.
میگفت: «همه شکّه شده بودند. دستگاههای سانتریفیوژ یکی یکی از کار میافتادند! کنترل از دست مهندسها خارج شده بود. سرعتشان از حد معمول بالاتر میرفت، بعد یک دفعه خیلی کم میشد، دوباره میرفت بالا. کار ویروس استاکس نت بود. توی دنیا پیچید که سایت نطنز تعطیل شد.
بچههای سایت خودشان یک تیم درست کردند و مصطفی هم شد مسئول تیم. رفتند سراغ چند تا از بچههای نخبهی رایانه و کار را به آنها سپردند؛ خود مصطفی هم، پای کار بود. بالاخره فهمیدند حافظههای جانبی آلوده شده و مشکل را رفع کرده بودند. پس از این عملیات ظفرمندانه، خبرگزاری رویترز اعلام کرد: مهندسان ایرانی موفق شدهاند ویروس استاکس نت را از تجهیزات هستهای خود پاکسازی کنند...»
مصطفای شهید! اسلام را سربلند کردی، شکفتی و عطرت به مشام ملکوت، خوش آمد؛ خدا عاشقت شد و برگزید و چیده شدی... چشم ارباب را گرفتی و گرمی آغوشش، گوارای روح بلندت؛ اما کنار مولایت که هستی، یک نگاه هم به ما کن و ویروسهایی که حافظهی ما را آلوده و ما را از یاد خدا غافل کردهاند، پاک کن تا تشت رسوایی ما، در عالم بر زمین نخورد... دلبر ما! تو به ما آبرو دادی و اینک در حلقهی یاران سیدالشهدایی، پس کاری بکن برای قبرستاننشینان عادات سخیف! فقط خدا میداند که چه کردهای برای حضرت ارباب؛ هوای ما را داشته باش جوانمرد! حتما ارباب خوشنود میشود... جان مادرت حضرت زهرا سلام الله علیها.
منبع خاطره: یادگاران؛ کتاب احمدی روشن.
راه ما روشن است...